سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
صفحه نخست          عناوین مطالب وبلاگ           نقشه سایت                 ATOM
درباره وبلاگ


اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‏، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‏، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
نویسندگان
حمایت

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 9
  • بازدید دیروز: 24
  • کل بازدیدها: 337333
شنبه 91 دی 16 :: 1:57 عصر ::  نویسنده : بهار

آقای قاضی زاهدی نقل کردند:« سال 1354 هجری شمسی، صبح جمعه ای، بعد از دعای ندبه در منزل خود در قم، با یکی از رفقای موثق اهل علم به نام « آقای حسینی » نشسته بودیم و صحبت در پیرامون مقام حضرت مهدی ارواحنا فداه به میان آمد.ایشان گفتند: « من منتظر بودم ماشینی برسد و به خیابان آذر بیایم، ناگهان یک سواری آمد و جلو من ایستاد و گفت: آقا بفرمایید. سوار شدم. کم کم تعریف کرد و گفت: من از تهران می آیم و به جمکران می روم، متوجه شدم حالی دارد و زمزمه ای و به نام امام می گرید.

گفتم: این هفته آمدی یا تمام هفته ها؟ گفت: خیر، مدتی است می آیم. گفتم: آیا حضرت هم توجهی نموده و داستانی داری؟گفت: آری. گفتم: اگر ممکن است بگو. گفت: من بر دردی در کتف و شانه مبتلا شدم، مثل اینکه آن موضع را آتش نهاده باشند، دائماً می سوخت. نزد اغلب دکترهای تهران رفتم و علاج درد نشد؛ تا اینکه عده ای از اطبا تشخیص مرض دادند و گفتند: فلان مرض است ( البته نام مرض را گفته بود ولی ایشان فراموش کرده بود ) که قابل معالجه نیست.

تصمیم گرفتم برای زیارت امام رضا (علیه السلام) به مشهد بروم با ماشین خودم حرکت کردم تا به مشهد رسیدم، برای زیارت به حرم رفتم و زیارتی انجام داده، بیرون آمدم. در بین راه که می رفتم، دیدم مجلس روضه ای است و واعظی بالای منبر به ارشاد مردم مشغول است گفتم: چند لحظه ای بنشینم و استفاده کنم به تناسب روز جمعه، واعظ مطالبی پیرامون مقام حضرت حجت (علیه السلام) بیان کرد تا به این جمله رسید که خطاب به جمعیت فرمود:ای زائرینی که برای زیارت ثامن الحجج آمده اید! بدانید برای شفای دردها و رفع گرفتاریها لازم نیست به مشهد بیایید و درد دل به آقا علی بن موسی (علیه السلام) کنید؛ بلکه ما امام حیّ و زنده داریم!

ما امام زمان داریم که هر کجا با حقیقت توسل به او پیدا کنید به داد می رسد.این جمله چنان در دل من اثر گذاشت که تصمیم گرفتم از درد، خدمت امام هشتم (علیه السلام) حرفی نزنم. و گفتم: این واعظ، راست می گوید. من هم برمی گردم و با امام زمان(ع) در میان می گذارم.پس از زیارت دیگر و بازگشت به تهران و خانه، یک شب در حالی که تنها بودم توسل به امام زمان پیدا کردم و درد دل به آقا گفتم. مرا خواب درگرفت.

در عالم رؤیا دیدم که به قم آمده ام. وارد صحن شدم ناگاه از درب دیگر دیدم آقایی وارد صحن شد. گفتند: این آقا «مقدس اردبیلی» است. من نام او را شنیده بودم و می دانستم او خدمت امام زمان (علیه السلام) زیاد رسیده است؛ به عجله خودم را به او رساندم و بعد از سلام، مقدس اردبیلی را قسم دادم به ائمه(ع) که به من توجه کند.

فرمود: به خود آقا و امام حیّ چرا نمی گویی؟
گفتم: من که نمی دانم آقا کجاست؟
فرمود: یکساعت به اذان صبح همیشه در مسجدِ خودش تشریف دارد. ( یعنی: مسجد جمکران در قم).

من نگاه به ساعت کردم دیدم یک ساعت و نیم به اذان صبح است، پیش خود گفتم: اگر الان به آنجا بروم نیم ساعته می رسم. به طرف مسجد جمکران رفتم، تا وارد صحن مسجد شدم، از پله ها بالا رفتم؛ (الان بنا را تغییر داده اند) پشت شیشه ها دیدم چند نفر رو به قبله نشسته و مشغول ذکراند.داخل مسجد شدم. دیدم یکی از آنها مقدس اردبیلی است که الان در صحن بود، سلام کردم. مقدس اشاره کرد: بیا، بعد به یکی از آن اقایان گفت: این مرد از من خواست و من آدرس داده ام تا به این جا آمده. فهمیدم آن آقا امام زمان است.

شروع کردم به گریه کردن و آقا را قسم دادن به حق جدش امام حسین (علیه السلام) که درد مرا شفا بده.آقا، بدون اینکه بگویم، دردم کجاست، موضع درد را مستقیم دست گذاشت و فرمود: شما، سالم شدی.از شوق شفا یافتن از خواب بیدار شدم و از آن موقع تا حال مثل اینکه من چنان مرضی نداشتم و شفا گرفتم.لهذا به عشق و علاقه به حضرتش و این که این مسجد اینقدر مورد توجه امام زمان (ارواحنا فداه) می باشد از تهران هر شب جمعه می آیم و پس از خاتمه مراسم مسجد به تهران بر می گردم. »

 


منبع: حکایات کتاب عبقری الحسان




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 آبان 29 :: 1:34 عصر ::  نویسنده : بهار




افسرده است
درمانده است!
خسته است!
هیچ حالش خوب نیست!
مولا جان دریابش!
دلم را می گویم!


آنقدرنیزارهای دروغ،تزویر وریا...قد کشیده اند که قد سبزرعنایت را نمی بینم!
گمت کرده ام!


چشمهایم هم کم سو شده اند،آنها که جای خود ...

گوشهایم نیز! آنقدر غارغار زاغکانی که غیرت وحیا را دزدیده اند و برکلاه مترسکان ادعا جا خوش کرده اند،بلند است که حتی صدایت را ،صدایت را نمیشنوم!


کدام سو ایستاده ای مولا!
جان زهرا (س)حال دلم خوب نیست!
این روزها می آورمش دارالشفای (حسین علیه السلام


عنایتی کن تا خدا هم به بهانه ی تو نظری!
مولا تنها اشاره ای...تو را به حق حسین(ع)...




1340900321674327_thumb.jpg 

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 آبان 25 :: 7:52 عصر ::  نویسنده : بهار


..........

گریه کن،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
شما دیده ای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است،
و این بحر طویل است

وببخشید که این مخمل خون بر تن تب دار حروف است
که این روضه ی مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است
ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه ی یار است
و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال

و سپس آه که«الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»

دلت تاب ندارد به خدا
با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی...،
تو خودت کربو بلایی...،
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی... تو کجایی...
--------
بحرطویل:*سید حمید برقعی*

 

بقلمی ...معکم الحسین والزهراء




موضوع مطلب :
جمعه 91 آبان 5 :: 8:39 عصر ::  نویسنده : بهار





از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده اند که حضرت فرمودند:
کسی که دوست می­دارد از اصحاب قائم (ارواحنافداه) باشد، منتظرانه زندگی کند و بر اساس ورع و محاسن

اخلاق عمل نماید، در حالی که درمسیر انتظار ظهور گام بر می دارد..
. پس با تمام جدیت بکوشید و منتظر بمانید، ای گروهی که مورد رحمت ویژة خداوند قرار گرفته­ اید!

(
بحارالانوار، ج52، ص140.)

شرط قرار گرفتن در شمار اصحاب و یاران ویژه امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، از دیدگاه امام صادق(علیه السلام)، سه چیز است: انتظار محوری، ورع­ مداری و اخلاق­ گرایی.

1. انتظارمحوری: انتظاری حقیقی در عرصة فردی، خانوادگی و اجتماعی که اندیشه ­ساز، جدیت­ بخش و تلاش‌ آفرین باشد؛ انتظاری سازنده، مسؤولیت ­ساز، تعهدآور و مجاهدپرور؛*

2. ورع­ مداری: عمل براساس ورع که بسی بالاتر از تقوا و پرهیزگاری است در 3 عرصة ورع فردی، ورع خانوادگی و ورع اجتماعی؛

3. اخلاق­ گرایی: عمل براساس محاسن اخلاقی در 3 عرصة فردی، خانوادگی و اجتماعی که لازمه ­اش وارستگی خود، خانواده و جامعه از تمام رذایل اخلاقی (تخلیه) و آراستگی خود، خانواده و جامعه به تمام فضایل اخلاقی (تحلیه) است.
____________


*( شهید مطهری: «انتظار فرج دوگونه است: انتظار سازنده، تحرک­ بخش و تعهد آور... و انتظار ویرانگر، بازدارنده و فلج ­کننده».)




موضوع مطلب :
یکشنبه 91 شهریور 26 :: 3:15 عصر ::  نویسنده : بهار

 

می گویند آخرالزمان قرنهاست آخرالزمانست!!!

اما میگویم:  آخرالزمان ما از همه زمانها انگار آخرالزمانتر است!!

چقدراز سرقت دینم میترسم! سارقان خوش خط وخال دین چه زیبا پیمان رفاقت می بندند وچه آرام ،مرموز وبی صدا آنچنان که نفهمی اعتقادادت را به یغما میبرند!

شکلاتی آمیخته به زهرگناه تعارفت میکنند شیطانکهای درظاهرحوری صفت!

گاهی هم که بیدارمیشوی ازخواب غفلت وبه خود می آئی،مهرسکوت به لبانت میزنند وانگ امل بودن!!!!!!آنقدربرخی گناهان عادت شده اند وحتی آنقدرچشمانت به آنها عادت کرده است که نه تنها نمیتوانی منعشان کنی که پسندیده نیزمیشماریشان!

آه!مهدی جان مولا!چقدرجای خالیت حس میشود!:))

کجائی مولا؟کجائیییییییییییییی......




موضوع مطلب :
شنبه 91 مرداد 21 :: 4:19 عصر ::  نویسنده : بهار

خدایا بازم یه ماه رمضون دیگه بدون مهدی فاطمه!!!!

پس کی میاد آقامون!؟

خدایاااااااااااااااااااااااااا....

 کاش     وقت    سحر     از    غصه        نجاتم          بدهند



خبر  از   آمدن    یوسف   زهرا(س)       بدهند !


بیائید برای ظهورش دعا کنیم 
...




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 مرداد 9 :: 7:28 صبح ::  نویسنده : بهار



بابای عالم!
شکوه به که بریم ازنیامدنت!


شکوه ازکه بریم دیرآمدنت را جزخودمان!
بابای خوبمان!حق داری غریبانه بنگری اعمالمان را ودر خلوت خودت اشک بریزی !حق داری !


خیالتان راحت آقا ! امروز دیگر دروغ وغیبت وتهمت و...گناه نیست!
هرگناهی توجیه میشود ! زبانم لال...!

معترض که میشوی میگویند: املی، ازدنیا عقبی،عقده ای هستی !!!..
چقدردلمان را به درد آورده اند کژفهمان و منتظران ومدعیان دوست داشتن تو نیز!!شکوه به کجا بریم!

آقا بیااااااااااااااااااا
دلتنگ آمدنت هستیم...


ازحالمان میپرسی ! خوبیم !راحتیم !..و ملالی نیست جز دوری شما!...




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 تیر 27 :: 9:49 صبح ::  نویسنده : بهار




ضرب آهنگ گامهایش هرچه نزدیکترمیشود شنیدنی تراست...
دلم بیتاب وبی قرارآمدنش...

هنوزنرسیده ومهمان خانه مان نشده دلتنگ رفتنش هستم...
ازآمدنش مسروراز همنشنیش مشعوف وازرفتنش محزون...

درچشمه سارنیایش ودعا،زلال ناب افتتاح،سحر،ابوحمزه وجوشن کبیر...
چشمه طهورمجیر،شبهای احیا و سوز توبه ودعا...چقدرسبک میشوی...

چه روحانی ست ثانیه ثانیه حضورش...
چقدرآمد ورفت نفس هایمان پربها میشود در همکلامی با رمضان...


اینجا پیوند می خوری با معشوقت اگرطالب باشی...
اینجا عشق معنا میشود اگرعاشق باشی...

مبارکتان باد حلول زیباترین ماهها...
ماه عشقبازی با خدا...


اللهم عجل لولیک الفرج
 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 تیر 14 :: 8:9 عصر ::  نویسنده : بهار


نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت
چلچله از شادمانی شب نخفت


آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت
تا که رازش با گل نرگس بگفت

سرو حیران شد از آن فر و جلال
ماه فرو مانده در آن حسن جمال


آسمان از شوق بارش سر گرفت
کوه حیران ماند از آن عرف و کمال


اطلسی در باغچه خندید و شکفت
لحظه ی سبز دعا با غنچه گفت:


هر چه زیبایی خداوند افرید
جملگی در غنچه ی نرگس نهفت


www.Aboutorab.com

این ظلم بزرگی است اگر بپنداریم تا نیاید ، نیست..

و این جفاست در حق او اگر گمان کنیم در بین ما نیست و در جایی که نمی دانم کجاست در دور دستها و از حال ما بی خبر است ، حال آنکه خود او فرمود « حضور اوست جاری در تمام لحظات ..»

و چگونه ایم در حضور او ... که چه بسیار بگذرد نیمه شعبانها و هیچ بهره ای نباشد ما را از این آب ناب ..نیمه شعبان ، تعبیر آبی است که تشنه آنیم . من و تو و شاید آقا عجل الله فرجه ..

منبع: آفتاب پنهان




موضوع مطلب :
یکشنبه 91 تیر 4 :: 8:28 صبح ::  نویسنده : بهار

آنروز یک خیمه چشمبراه آمدن سقا بودند...
واینک مولای من مهدی(عج)جهانی چشمبراه آمدن سقاهستند...

ما که تشنه ظهورتوایم...
تورا به عمویت عباس(علیه السلام) تشنگان را دریاب مولا!
دعاکن که برگردی ...
منتظریم...




موضوع مطلب :
<    1    2    3    4    5    >>    >    
پیوندها