جبران همه‌ي ندانستن‌ها و کم دانستن‌ها، امشب آمده‌ام تا کنار اشک‌هايم بنشينم و تو را تفسير کنم. من بودم و گمان و وهم. من بودم و سؤال‌هاي مدام، که ناگزير در گوشه‌ي ذهن نشسته بودند، شايد روزي برايشان پاسخي بيابم.
… و حالا آمده‌ام کنار « لهوف » نشسته‌ام. قطره قطره مي‌نوشم و واژه واژه مي‌خوانم. مي‌خواهم سبويي بشوم که دريا در او جاري مي‌شود. مي‌خواهم آينه‌اي بشوم که آسمان را در خويش مي‌نشاند.
دست‌هايم را بگير تا چشم‌هايم را پيدا کنم. مي‌خواهم اين بار اگر گريه مي‌کنم، چشم‌هايم چشمه‌ي شور باشند و اشک‌هايم آينه‌ي شعور.

سلام بزرگوار

ضمن تبريک ماه ربيع الاول به شما ، بروزيم و منتظر حضورتان ...

يا علي [گل]