مکه سراسر شوق و شعف و نور است و کعبه به خود مي‏بالد.

علي عليه‏ السلام از عرش بر فرش قدم مي‏ گذارد تا خاک تيره زمين را به بهار سبز عدالت بسپارد.

غدير، تشنه نگاه مهربان اوست.

يتيمان کوفه، سايه‏ سار رحمتش را به جشن مي‏ نشينند،

و مسکينان از چشمه سخاوتش سيراب مي‏شوند.

ميلادش مبارک که سرآغاز خوبي‏هاست.


سلام بزرگوار ..

بروزيم و منتظر حضور...

يا علي

سلام بهار جان نماي وبلاگت خيلي زيبا و دلنشين شده مبارک باشه عزيزم به اميد ظهور
اللهم عجل لوليک الفرج

سلام.مطلب قشنگي بود....ودر ضمن:

نوکر رخ ارباب نبيند سخت است
شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است
لب تشنه اگر آب نبيند سخت است
...........................................................................
چشمان ما منتظر است آقا بيا ....................
الهم عجل الوليک الفرج

سلام.مطلبتون فوق العاده بود.به من هم يه سربزن.الان آپ هستم با موضوع دروغ و حقيقت(نويسنده : روياي پرواز)

سلام.مطلبتون واقعا فوق العاده بود.منم آپ هستم با موضوع دزد و عارف

چي جالبه؟ چي عجيبه؟
اين تلالوءمحبت آقابود که....

يعني راس راسي ما دل شما رو برديم بانو؟
من فکر مي کردم توي مسجد جمکران پس تون داديم

روز زن و مادر و از اين قبيل مسايل* رو تبريک ميگم
*آخه گفتم شايد سال روز تولد شما هم مثل من اين روزا باشه.

مطلب کاملي و جالبي بود..

سلام
مکاتبه با فرشته حجاب
پاسخگويي از طريق پشتيباني آنلاين

سلام

مطلبتون عالي بود مثل هميشه.منم با موضوع رفيق بي کلک مادر آپ هستم .حتما بيا.يادت نره

سلام
بعضي اعمال هستند که فقط خود خدا از آنها اطلاع داره و بعضا در ادعيه ها ما از خدا ميخواهيم که اين دست اعمال رو به حجتش بروي زمين مستور بداره. يکي از صفات خدا ستار العيوبه! نمونه اون فردي مياد پيش پيامبر به گناهاش اعتراف ميکنه که پيامبر اون رو ميرونه و از جانب خدا به پيامبر وحي ميشه که من اون رو بخشيدم. اين رو گفتم تا ثابت کنم قبلش پيامبر اکرم از اعمال اون فرد خبر نداشته.

سلام آجي جونم!خصوصي دارين!:دي رويت بفرماييد فقط بي زحمت يه ليوان آب قند دم دستتون باشه :دي

اي يار روح افزاي من ، هر دم که بانگم مي زني گويي ز پشت سر مرا تيغ هلاکم مي زني
زيباتر از افسانه ها ، روي تو و نجواي مان گاهي ميان شکوه ها من را به خاکم مي زني
وقتي ز بيم روي تو ، وقتي ز موي و تور تو پنهان کنم خود را ز تو ، تيري به لاکم مي زني
من نيمه شب در گريه ها ، گاهي ميان سجده ها شمشير طوفان بلا بر قلب چاکم مي زني
وقتي بگيرم من سپر از اين همه درد و بلا تيري کني تا در کمان بر عشق پاکم مي زني
راه من و وصل تو و پرواز اين تا آن نگر تا من رسم بر آسما دائم به خاکم مي زني
هاتف بداد اين مژده را نوشي تو آخر مي بيا تا مي فراهم مي شود دستي به تاکم مي زني

اللهم عجل لوليک الفرج