پيام

* هاتف *
92/6/13

+ گفـــت ضمايـــر را بشمـــار *گفتـــم مــن،،، مــن ،،، مــن ،،مــن* گفـــت فقـــط من (!؟) گفـــتم آرے... *همـــگے رفتـــه انـــد زيـــارت اربـــاب* و فقـــط* منـــم* کـــه اينجـــا*-تنهــــا* مانـــده ام *حسين*:'(

سيد مجتبي امين 92/6/22

به خدا در طلب ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد...:'(

به خدا در طلب ديدن آن گوشه شش گوشه دلم تاب ندارد... - * هاتف *

:'(

صداي ضربان قلبم ميگه....حسين...حسين....حسين....حسين.بدم ولي عبدم....روسياهم ولي محبّم.....خواجه مگر غلام سياه ندارد....!:'(

:'(

صداي ضربان قلبم ميگه....حسين...حسين....حسين....حسين.بدم ولي عبدم....روسياهم ولي محبّم.....خواجه مگر غلام سياه ندارد....! - پيام رهايي

:'( اميري حسين ونعم الامير..

جناب شهريار با چنين تواضعي، چوبکاريم ميکنيد...تا ادب شوم و نکته دان....باشد به ديده ي منّت پذيرايم....هر چه از دوست رسد نيکوست و اين لطف شما نيکي اندر نيکي ست....سپاسگزارم.