درباره وبلاگ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ
نویسندگان
آمار وبلاگ
یکشنبه 90 بهمن 30 :: 6:54 عصر ::
نویسنده : بهار
واژه ارتباط به معناى پیوند، اتصال و همبستگى است که بیشتر براى ایجاد پیوند دو طرفه و دو جانبه به کار مىرود. ریشه ثلاثى مجرد آن، لغت «ربط» به معناى بستن چیزى است. کلمه ملاقات، معنایى اخص از ارتباط دارد که مفهوم نوعى گفتوگو و شناخت را نیز در بردارد. اصطلاح ارتباط و ملاقات با امام عصر«ع» در نزد عرف، به معناى درک حضور، گفتوگو و شرفیابى است که حالتهاى مختلفى مىتواند داشته باشد. بررسى ارتباط و ملاقات، در دو دوره غیبت صغرا و کبرا متفاوت مىنماید. بررسى دوره نخست، خارج از موضوع بحث است و ارتباط و ملاقات در عصر غیبت کبرا چند نوع دارد: الف) ارتباط روحى: این نوع ارتباط که بیشتر صبغه عرفانى دارد، داراى قلمرو گستردهاى است که هم مطلق توجه معنوى و انس و توسل به حضرت را شامل مىشود و هم به طور خاص، مکاشفات روحى از راه پیوند و ایجاد سنخیت میان شخص و امام را در بر مىگیرد. البته این ارتباط ضوابطى را مىطلبد و میزان موفقیت در آن، به میزان طهارت روحى و صفاى باطنى شخص، بستگى دارد. از اینرو، تعریف خاصى را بر نمىتابد. ب) ملاقات در خواب: در این نوع ملاقات که ظرف تحقق آن عالم رؤیاست، شخص، حضرت را متناسب با عالم رؤیا ملاقات مىکند و با حضرت نشست و برخاست یا گفتوگو دارد. این نوع ملاقات نیز ممکن است براى بسیارى از افراد رخ بدهد، به ویژه در شرایط روحى مناسب و حالات توجه و توسل به آن حضرت البته صرف رؤیا، از نظر حجیت شرعى تکلیفآور نیست. دیدن حضرت با چشم ظاهرى و در بیدارى، منظور از این نوع ملاقات است؛ با ایشان تماس بگیرد، چه امام را بشناسد و چه نشناسد. دیدار در بیدارى، از نظر شناختن و نشناختن امام، صورتهاى مختلفى دارد که آنها را برمىشماریم: شخص، در اینگونه دیدار، امام را ملاقات مىکند، ولى چون شناختى در کار نیست، ثمره چندانى ندارد. این نوع ملاقات یعنى دیدار همراه با شناخت، بسیار نادر و اندک است؛ زیرا کثرت چنین ملاقاتهایى با حکمت و فلسفه غیبت منافات دارد. اگر در موارد استثنایى اجازه چنین تشرفى داده شود، بنا به مصالح خاصى است، هرچند ما آن را ندانیم. در میان نقلهاى تشرفات نیز این نوع ملاقات، بسیار اندک است. ملاقات و مشاهده حضرت در حال بیدارى، از میان سه گونه دیدار، محل بحث و نزاع است. گونه اول ملاقات در حال بیدارى، به لحاظ اینکه سخنى از ملاقات در آن مطرح نیست و گویى دیدارى صورت نمىگیرد جدا از بحث ماست. آیا دیدار با امام زمان«ع» و مشاهده جمال مبارک آن حضرت در زمان غیبت کبرا امکان دارد؟ آیا این راه براى همگان گشوده است یا به افراد خاص و شرایط خاص تعلق دارد؟ غیبت حضرت به معناى رؤیتناپذیر بودن جسم حضرت است یا به معناى ناشناس بودن امام«ع» در صورت حصول چنین توفیقى، نقل آن براى دیگران جایز است یا نه؟ وظیفه دیگران در برابر نقل ملاقات چیست؟ آیا باید آن را تکذیب کنند؟ برخى از این پرسشها درباره اصل موضوع و برخى دیگر درباره حکم مسئله است که در روند بحث، پاسخ آن روشن خواهد شد. این موضوع را مىتوان به صورت کلى در قالب دو فرضیه مثبت و منفى مطرح کرد. هرکدام از این دو فرضیه نیز از دو جنبه طرحشدنى است: امکان عقلى قضیه و امکان عرفى و عملى آن. امکان عقلى از جهت نظرى قابل طرح و گفتوگوست که با توجه به روشن بودن مسئله، لازم نیست بدان بپردازیم؛ زیرا امکان عقلى ملاقات، امرى اجماعى است؛ نه در میان عالمان شیعه کسى را مىتوان یافت که آن را نفى کرده باشد و نه دلیلى بر انکار آن وجود دارد. رؤیت حضرت نه موجب تناقض است تا استحاله عقلى را به همراه آورد، و نه هیچگونه محذور عقلى دیگرى را در پى دارد، بلکه دلایل عقلى نیز مؤید آن است. در زمان غیبت نیز مقتضى رؤیت و ملاقات، همچنان وجود دارد. دلایلى مانند فلسفه امامت، ضرورت وجود حجت در هر عصر، نیاز و اضطرار مردم به امام«ع» مقتضى آن است که مردم بتوانند با امام رابطه برقرار سازند و از برکات حضور وى بهرهمند گردند. از طرفى، این موانع که موجب محرومیت و دورى مردم از امام شده، به نوع مردم مربوط است که ظهور و حضور آشکار امام، منوط به زدودن این موانع خواهد بود. البته این حرمان نوعى، با رؤیت و ارتباط لحظهاى، فردى و استثنایى منافاتى ندارد و آن را نفى نمىکند. اگر هم کسانى یافت شوند که اصل مسئله را انکار کنند، این ادعا نیاز به اثبات دارد که البته هیچ دلیلى بر اثبات آن وجود ندارد. همچنین وجود روایات و تشرفات، هیچگونه ابهامى را در اثبات مسئله باقى نمىگذارد. بنابراین، آنچه در اینباره جاى تأمل دارد، امکان عرفى، یعنى وقوع ملاقات است که آیا در عصر غیبت کبرا، چنین اتفاقى رخ داده یا نه. آنچه در این مقوله مهم به شمار مىرود، تبیین و بررسى دلایل اثباتى این بحث است که نتیجه آن سرنوشت بحث ما را رقم خواهد زد. بدیهىاست که خاستگاه اصلى این بحث نیز، در بیان دیدگاههاى نخبگان فکرى و آراى خواص و عالمان شیعه نمود مىیابد و نگرشهاى خام عامیانه، در نتیجهگیرى بحث سهمى ندارد. اجمالاً، بنابر آنچه از ظاهر اخبار و روایات برمىآید، امام زمان«ع» در عصر غیبت، همانند زمان حضور، به طور طبیعى و با جسم عنصرى زندگى مىکند؛ نهحضرت در زمان غیبت، موجودى نامرئى، با بدن مثالى باشد و روحانى زندگى کند؛ چنانکه فرقه شیخیه دچار این پندار باطل شدهاند. بنابراین، در اینباره باید به روایات مربوط به چگونگى زندگى حضرت در عصر غیبت، مراجعه کرد. تعبیرهاى به کار رفته در این روایات که وضعیت زندگى حضرت حجت«ع» را در زمان غیبت بازگو کرده، بر هر دو نوعِ خفاى شخص و خفاى عنوان دلالت دارد. در برخى از روایتها، تعبیرهایى مانند: «لاترون شخصه»، «فیراهم ولایرونه» و «یرى الناس ولایرونه» به چشم مىخورد که به معناى دیده نشدن حضرت در مراسم حج و دیگر جاهاست. در روایتهاى دیگر این تعبیرآمده: «یرونه و لایعرفونه» که تصریح دارد مردم حضرت را مىبینند، ولى ایشان را نمىشناسند. این دو نوعکاربرد در ماده «یرى»، در آیات و روایات نیز موارد مشابه فراوانى دارد. حضرت على«ع» در توصیف وضعیت حضرت مهدى«ع» در عصر غیبت مىفرماید: «... داخلةٌ فى دورها و قصورها جوالةٌ فى شرق هذه الأرض و غربها تسمع الکلام و تُسلِّم على الجماعة تَرى و لا تُرى»؛ حجت خدا«ع» وارد خانهها و مجتمعها مىشود و در سراسر زمین از شرق تا غرب در سیر و حرکت است و از مناطق مختلف بازدید مىکند؛ سخنان مردم را گوش مىدهد و بر اهل مجلس سلام مىکند. او مردم را مىشناسد، در حالىکه خود شناخته نمىشود. جمله «تسلِّم على الجماعة»، قرینه است بر اینکه مراد از «لاترى» ندیدن نیست، بلکه نشناختن است. در آیه «إِنَّهُمْ یرَوْنَهُ بَعِیدًا وَ نَراهُ قَریباً» نیز کلمه «یرونه» و «نراه» به معناى ظاهرى رؤیت و دیدن با چشم سر نیست، بلکه به معناى باور به کار رفته است؛ چنانکه در نگاه تسامحى عرف نیز گاهى در مورد پیشبینى، قضاوت و اظهار نظر در مورد موضوعى، تعبیرهایى مانند: «مىبینم»، «نمىبینم» به کار برده مىشود. چون کلمه «یرى» در لسان آیات و روایات و نیز در متفاهم عرف، گاهى به معناى کنایى به کار مىرود و التفاتنکردن به چیزى، به منزله ندیدن آن تلقى مىگردد و از آن به «لایرون» و «لانراه» تعبیر مىشود، از اینرو، تعبیر «لایرى»، در روایتهاى دسته اول نیز در معناى نفى رؤیت تعیّن ندارد بلکه هر دو احتمال در مفاد آن مطرح است. بنابراین، نه تنها در میان این دو دسته روایات، هیچ تعارضى دیده نمىشود، بلکه «لایرى» و «لایرونه» در این روایات به معناى عدم شناخت است. قرینه این حمل نیز روایاتىاند که به رفتوآمد حضرت در میان مردم به طور ناشناس و حضور در خانهها، بازار، مجالس و محافل و دیگر جاها تصریح دارند و نیز روایاتى که وضعیت حضرت و شیعیان را در زمان غیبت، به یوسف«ع» و برادرانش تشبیه مىکنند، چنانکه خواهد آمد، شاهد و مفسر این نوع روایات مىتواند باشد. همچنین صراحت کلام محمد بن عثمان عمرى، دومین نایب خاص حضرت و سوگند او مبنى بر اینکه حضرت هر سال در موسم حج شرکت مىکند و با مردم دیدار دارد، این مطلب را ثابت مىکند. امام در این مراسم، حاجیان را هم مىبیند و هم مىشناسد، مردم هم امام را مىبینند ولى او را نمىشناسند؛ «یرى النّاس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه.» اینجمله نایب خاص حضرت که دقیقاً تعبیر امام صادق«ع» را به کار برده، هیچگونه ابهامى را در دلالت روایت مبنى بر خفاى عنوان و ناشناس بودن حضرت نمىگذارد. خفاى شخص و دیده نشدن جسم حضرت، مستلزم زندگى غیرطبیعى و خروج از حالت عادى است؛ در حالىکه بر اساس روایات بحث غیبت، حضرت زندگى معمولى و طبیعى دارد و از راه خفاى عنوان و ناشناس بودن، در میان مردم رفت وآمد مىکند. بنابراین، خفاى شخص با استفاده از قدرت اعجاز ممکن است، ولى چنین چیزى فقط در مواردى خواهد بود که حکمت خاصى در کار باشد. در غیر این صورت، دلیلى براىاستفاده از نیروى اعجاز وجود ندارد؛ زیرا سنت الهى بر این است که در عالم طبیعت، جریان امور به صورت عادى باشد و چون اعجاز بر خلاف روند طبیعى و قانون جارى در عالم است، تنها به طور استثنایى و بنا به مصالح خاصى استفاده مىشود. http://aflaky.parsiblog.com/Posts/51/%D8%A2%D9%8A%D8%A7+%D9%85%D9%8A+%D8%B4%D9%88%D8%AF+%D8%A8%D8%A7+%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85+%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86+%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA+%D9%83%D8%B1%D8%AF/ ادامه مطلب ... موضوع مطلب : پیوندهای روزانه پیوندها
|
||