بسم الله الرحمن الرحیم
بیرون آمدن حضرت مهدى (ع ) و نماز گزاردن آن حضرت همه جا منتشر شد. کارگزاران و ماموران معتمد عباسى به خانه امام حسن عسکرى (ع ) هجوم بردند، امّا هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند، و در چنین شرایطى بود که براى بقاى حجت حق تعالى ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهى براى حفظ جان آن (خلیفه خدا در زمین ) نبود؛ زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان .
پس مشیت و حکمت الهى بر این تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد؛ تا دست دشمنان از وى کوتاه گردد، و واسطه فیوضات ربانى ، بر اهل زمین سالم ماند. بدین صورت حجت خدا، هر چند آشکار نیست ، امّا انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنماى موالیان و دوستانش مى باشد. ضمنا این کیفر کردار امت اسلامى است که نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیرالمؤ منین على (ع ) و فرزندان معصومش روى برتافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد، و لزوم نهان زیستى آخرین امام را براى حفظ جانش سبب شد.
در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، امّا براى اینکه خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینى تشیع پى برند؛ به نقل قول پروفسور هانرى کربن - مستشرق فرانسوى - در ملاقاتى که با علامه طباطبائى داشته ، مى پردازیم :
(به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبى است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، براى همیشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگى ولایت را زنده و پا بر جا مى دارد...
تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمّد - صلى اللّه علیه و آله و سلم - ختم شده مى داند، ولى ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل مى باشد، بعد از آن حضرت و براى همیشه زنده مى داند. رابطه اى که از اتصال عالم انسانى به عالم الوهى کشف نماید، بواسطه دعوتهاى دینى قبل از موسى و دعوت دینى موسى و عیسى و محمّد - صلوات اللّه علیهم - و بعد از حضرت محمّد، بواسطه ولایت جانشینان وى (به عقیده شیعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود، او حقیقتى است زنده که هرگز نظر علمى نمى تواند او را از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید... آرى تنها مذهب تشیع است که به زندگى این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانى و الوهى ، براى همیشه ، باقى و پا برجاست ) یعنى با اعتقاد به امام حىّ غایب .
برگرفته از کتاب : چهارده اختر تابناک ( مولف : احمد احمدی بیرجندی )
دست خالی ، پای خسته ، رهسپار کوی یارم
یک نیستان ناله در دل ، از غم هجر نگارم
درد بی درمان ما را نام زیبای تو درمان
موج دستانی شکسته ، باز هم در انتظارم
صحبت از چاه است و یوسف ، از دو چشم کور یعقوب
از همان خال سیاه و از همه دار و ندارم
از دو چشم زخمی مَه ، تا تن تبدار خورشید
در پی تو دل شکسته ، رس به داد قلب زارم
آسمانم بی ستاره ، روزهایم چون شب تار
از غم هجرانت آقا ، دوست دارم خون ببارم
دوست دارم تا ببینم چهره نورانیت را
بعد دیدار رخ تو ، آرزویی من ندارم
(حسین سنگری)
موضوع مطلب :