یک اعتکاف دیگرگذاراندیم ،اما باز بی او!
دلهامان تلنگری خورد ، دعا کردیم ،اما باز بی او!
کسی صدای غریبانه مان را شنید آیا!اشک هایمان را نگریست آیا!..
مداح مراسم با نوای پرسوزو گدازی گفت: اشک شوراست وثمره اش شیرین!اشک ریختیم وباز بی او!
چقدرلحظات آخر قشنگ بود...صدای یابن الحسن یابن الحسن...آمیخته با اشک...دستهای گدائی..گریه برای جد غریبش حسین(علیه السلام)..گریه بر مصائب عمه اش زینب کبری سلام الله علیها) ...وبازبی او!
وباز بی او گذشت!
اما دلم ازاین میسوزد که او شاید بود بین ما و ما نبودیم!حضورش غریبانه بین ما منتظران...آه!خدای من!آقایمان کجای این مراسم برما مهمان گردید!کجا با ما بود! کجا ما با اوبودیم !؟...
میشود آیا سال بعد همراه با مولایمان درکربلا معتکف شویم...میشود آیا!
کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم
مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما
تمام لطف نفسهای ما حضور شماست
چگونه بال زنم تا خدا بدون شما
موضوع مطلب :