سوخت از زهر ز پـا تـا بـه ســرم آب گردیـده خـدایـا جگــرم
پسرم مهــدی موعـود کجاسـت؟ تا ببینـد که چـه آمـد به سرم
دشـمنـانـم همـه شـادنـد ولـــی گرد غـم ریخـت به روی پسرم
پســرم گریـد و گـویـد همه دم پــدرم ای پـــدرم ای پـــدرم
یــاد تنهــایـی مهــدی هــر دم می رود خـون ز دو چشمـان تـرم
طــوطــی بــاغ جنـانـــم امــــا ریخت یا رب به جهـان بال و پرم
از پس مــاه صفــر زهــر جفـــا کـــرد با ختـم رسـل همسـفـرم
پیکرم شمــع صفـت آب شــده قاصـد مــرگ نشـستـه بـه بـرم
آب آریـــد بــرایـم یــــــاران که به دل سخـت فتـاده شـررم
ای خدا یاد لـب خشـک حسیـن، ســوزد از زهــر جفـا بیشـتـرم
آن حسینی که سرش هست هنوز بـه سـر نیــزه عیـان در نظــرم
آن حسینی که به قاتل می گفت آب ده آب کـه سـوزد جگـرم
مـن بـه ایـام جـوانـی (مـیـثــم) بــه گلـسـتـان جنان رهسـپـرم
مهدی جان مولای من!
آجرک الله!...
موضوع مطلب :