......صبح جمعه همه با شور بپا می خیزیم
تا که شاید که بپایان برسد عصر فراق
لحظه ها پشت سر هم سپری می گردد
صبح ،ظهر می شود و عصر ،غروب .....
و غروب.....
لحظه دلتنگی یار....
وغروب لحظه دیدار نگار....
ای خدا باز نشد فاصله کوتاه میان من ویار
بغض در هم فشرد حنجره را
باز وا میکنم این پنجره را
که غروب آمد وپایان نرسید این دوری
آسمان هم شده همرنگ دو چشمان ترم
می نویسم امشب ، باز در صفحه تقویم دلم
جمعه آمد و گذشت .......
و نوشتم که دلم منتظرت میماند
و نمانده راهی ....
جمعه ی دیگری خواهد آمد.....
موضوع مطلب :