چشم در راهیم اما قاصدی در راه نیست
جمعه هم آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست
ما کجا و نورباران شب دریا کجا!
قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست
ما کجا و بارگاه حضرت خوبان کجا!
هر گدایی، لایق هم صحبتی با شاه نیست
عشق، اینجا بین آ دم ها غریب افتاده است
پایمردی کن برادر! یوسفی در چاه نیست
بارمان را آب برد و تازه فهمیدیم که
در بساط خالی ما، آه حتی آه نیست
ریشه در خاکیم و دم از آسمان ها می زنیم
بت پرستانیم و مثل ما کسی گمراه نیست
تک سوار قصه ها، یک روز می آید ولی
جز خدا از پشت پرده، هیچ کس آگاه نیست
****************
باتشکرازدوست عزیزناشناسی!! که اینوبرام فرستادن
موضوع مطلب : عشق
, جمعه
, نورباران
, غریب
, یوسف
, تکسوار