اللهم عجل لولیک الفرج
......صبح جمعه همه با شور بپا می خیزیم
تا که شاید که بپایان برسد عصر فراق
لحظه ها پشت سر هم سپری می گردد
صبح ،ظهر می شود و عصر ،غروب .....
و غروب.....
لحظه دلتنگی یار....
وغروب لحظه دیدار نگار....
ای خدا باز نشد فاصله کوتاه میان من ویار
بغض در هم فشرد حنجره را
باز وا میکنم این پنجره را
که غروب آمد وپایان نرسید این دوری
آسمان هم شده همرنگ دو چشمان ترم
می نویسم امشب ، باز در صفحه تقویم دلم
جمعه آمد و گذشت .......
و نوشتم که دلم منتظرت میماند
و نمانده راهی ....
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه هـا گم شد
چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
*****
سیدمحسن احمدزاده
ای راحت دل، قرار جانها برگرد
درمان دل شکسته ما، برگرد
ماندیم در انتظار دیدار ، ای داد
آقای من ،چندوقتی است دلم گرفته است
نمیدانم دردم چیست!!
ومیدانم که توخوب میدانی
فقط یک چیز تورابه حق مادرت زهرا(س)
توفراموشمان نکن...
دردماجزبه ظهورتومداوانشود....
هوای گریه کرده دلم
روضه خوان کجاست؟
صاحب عزای فاطمه(س) ،آن بی نشان کجاست؟...
از خدا تا به خدا راه به جز تقوا نیست
هر که این راه رود بهجت دردانه شود
ساعت:6:30دقیقه بعدازظهر27/2/88
داشتم یادداشت هام روراست وریست میکردم وطبق معمول توی سررسیدم مینوشتم،که تلفن زنگ زد
-سلام،خوبی؟
-سلام،ممنون،...
-داری چکارمیکنی؟........
-چی شده امروزاینطوری سراغ میگیری؟اتفاقی افتاده؟!
-!(باصدای بغض الود)نه،!
-چرایه چیزی شده،(بانگرانی واضطراب):چی شده:؟
-تلوزیون روشنه؟
-نه،......بگودیگه!!...
-آیت الله بهجت.....(دیگه نتونست حرفشوتموم کنه،وقطع کرد)
هیچ دلم نمیخواست جملشوتموم کنم،دربهت وناباوری،وچشمانی پرازاشک تلوزیون روروشن کردم،فکرکنم زیرنویس توی شبکه
خبرخوندم،...خبرارتحال ملکوتی آیت الله بهجت برادوستان تلخترین خبربود.وقتی خوندم باخودم گفتم:خدایا دیگه حالابه دادمون برس،پس کی آقا میاد،اشک امونم نمیداد،..........
وچندروزدیگه تاسالگشت رحلت ملکوتیشون مونده،وهنوزهم داغ رفتنش روی دلهامون سنگینی میکنه...
کاش ایشون هم به یاد ماباشند وبرامون دعاکنند.واین پست بهانه ای بود تا:
فرارسیدن اولین سالگردارتحال ملکوتی عالم فرزانه،عارف ربانی،مجتهد والا،فقیه عالیقدر،حضرت آیت الله بهجت روبه محضرامام زمان(عج)ودوستداران ومحبانشون تسلیت بگم.
یکباره زتمام جان مابهجت رفت.......افسوس زجمع ماهمه ،عارف رفت
روانش شاد.
آرام جانان
بدل الهام میگردد که الهامم نمی آید
نمی دانم چرا آرام جانانم نمی آید
نگارم سالها چشم انتظار دیدنت بودم
ولیکن قصه لیلی ومجنون سر نمی آید
ز بهر دیدن تو چشم هایم را نمی بندم
ز شوق دیدنت خوابی به چشم من نمی آید
هزاران بار مردم من ولیکن زنده کردی باز
بدان اینکار جز ناز تو از کس بر نمی آید
چو ماه اندر دل چاهی و خورشیدی به پشت ابر
که دستم کوته از هر دو و کاری بر نمی آید
گلستان دل من سوخت از داغ فراق تو
بجز شعله دگر چیزی برون از قلب بیمارم نمی آید
بدان آخر در این دنیا نباشد بین ما وصلی
رسی وقتی کنارمن که سودی بر نمی آید
بدان تنها تر از تنها میان کوچه میمیرم
ولی آهی دگر از سینه ام بیرون نمی آید
شعراز:مهدی ماهرو
شکسته بال و پرم در هوای دلتنگی
قفس نشین شده ام بی تو تادلم تنگ است
تو نیستی متعلق فقط به خوبان که
شبی به خلوت من هم بیا دلم تنگ است